Nature

...Nature is full of powerful concoctions


محافظ خواهرم (My Sister's Keeper) - 2009


- کارگردان: Nick Cassavetes


یک فیلم بشدّت تلخ.

این رو تصادفاً از تلویزیون دیدم و نمیدونم چیکار میکردم که دستم بند بود و این کانال رو عوض نکردم! شاید منتظر بودم یه جایی یه نتیجه ی خوب بشه ازش گرفت (نه لزوماً پایان خوش)!

سوژه شاید خوب باشه (اینکه در یک خانواده، دو دختر زندگی میکنن که دختر بزرگتر، سرطان داره و دختر کوچکتر به این دلیل متولد شده که از سلولهاش بعنوان کمک، به خواهر بزرگترش استفاده بشه و در سن 11 سالگی، این دختربچه میگه من خواهرم رو دوست دارم اما نمیخوام یه منبع اهدایی باشم و میخوام مثل بقیه عادی زندگی کنم؛ و این شائبه ی قانونی بوجود میاد که پدر و مادر، بدون رضایت فرزند ازش بهره برداری کرده اند...) با این حال به بدترین شکل ممکن پیش میره و اصلاً هدف فیلم هرچی که هست در خلال فیلم له و نابود میشه.

اونقدر که این فیلم اثر مخرب میذاره رو روحیه ی آدم سالم، یا مریض؛ فایده ای نداره و کمکی نمیکنه.

از همینجا از فیلم سازان و سناریو نویس هایی که دنبال درآوردن اشک مردم به هر قیمتی هستن، تقاضا میکنم:

اگر شما دست از سر بیماران سرطانی بردارید، بخدا زنده می مونن!!

ما هر چی بدبختی میکشیم از فضاهای دراماتیک/رمانتیکیه که امثال شماها دوست دارید پشت دیوارهای شیشه ایِ بیمارستان بسازید! وگرنه اسم این بیماری رو کی گنده کرد؟ کی تن مردم رو ازش لرزوند؟ میدونید با این کاری که میکنید چقدر به یک بیمار سرطانی و خانواده اش شوک وارد میکنید وقتی متوجه میشه مبتلا به این بیماریه؟! وقتی یک خانواده که دائماً سعی میکنی آرومشون کنی و بهشون امید بدی تا این درمانهای سخت و طولانی رو تا حد ممکن بدون استرس پشت سر بذارن، با یکی از این آثار شما مواجه میشن، چه خود بیمار و چه بستگان نزدیکش، چقدر بهم میریزن؟... لعنت به این مغزِ...!


#رونوشت_ به_ سازندگان_ کم_خردِ_ سلام_بمبئی


پی نوشت:

2. نمونه ی «فیلم های مثبت و خوب از برخورد با سرطان» رو میتونید در اینترنت سرچ کنید (به انگلیسی) تا نتایجش رو ببینید. یکی از این فیلمها رو خودم هم نوشتم: «فیلم 50/50». و سریالی هم اخیراً دیدم که توی این زمینه نسبتاً خوب عمل کرده بود («یک میلیون چیز کوچک»). پس فکر میکنم مشخصه که بحثم سطحی نیست و درباره ی کیفیت پرداخت به سوژه است و نه خود سوژه!
3. بیماری ها و دردهای دیگه هم همینطورن. متأسفانه بسیاری از فیلمهایی که ساخته میشن (بخصوص ایرانی) حتی اطلاعات اولیه ی پزشکی رو هم ندارن و فقط لذت میبرن که یکی رو بفرستن تو اتاقی که کلی دستگاه بهش وصله و حتماً شیشه هم داشته باشه که کسی از اون پشت اشک بریزه یا دست تکون بده!
حتی از یک MRI گرفتن هم تراژدی خلق میکنن، اونقدر که در فیلمها بارها و بارها فردی رو با اشک و عزا برای یک MRI گرفتن بدرقه کردن! تا حدی که ما برای پدربزرگ و مادربزرگمون یا حتی نه، جوون تر ها باید توضیح بدیم که بخدا این یه تونل شکنجه نیست، این یجور دوربین عکس برداریه، آروم باش! دراز بکش، عکس میگیره ازت فقط!
4. امروزه حتی «نحوه ی نمایش فقدان یا مرگ یک عزیز» هم با استانداردی بالاتر تغییر کرده طوری که مخاطب رو شکنجه روحی نده! اون وقت توی بعضی فیلمها، بخصوص فیلمهای ما تا با زیرصدای عبدالباسط یه عده روی سرشون خاک نریزن و جیغ نکشن، گویی کاراکتری که فوت شده رو درست بدرقه نکرده اند!
5. هر چه بیشتر بهش فکر میکنم بیشتر ناراحت میشم و حس میکنم هر چه پینوشت بزنم، باز هم حق مطلب، و عرصه هایی که بهشون جفا شده (حتی قرآن که توی این فیلمها، شرطی شدیم اونقدر که با نوای مرگ پیوند خورده) ادا نمیشه...



Edited By Me - Based On Erfan - Retrieved from Zehne Ziba
Powered by Bayan