Nature

...Nature is full of powerful concoctions


روز موش خرما (Groundhog Day) - 1993


- کارگردان: Harold Ramis


ژانر معناگرا، رئالیسم جادویی، روان شناسی، فلسفی، کمدی-درام.

بسیار فیلم قشنگ و مفرح و جذابیه. صحنه ای ازش روی توی تلویزیون دیدم و احساس کردم که حیفه باید اینو اصلش رو ببینم. ... ولی مردم و زنده شدم تا ورژن کامل و حذف نشده ش رو پیدا کردم.

و فوق العاده زیبا و حال-خوب کن بود. از جمله فیلمهایی که خیلی بهش ارجاع میشه و چقدر ترتیبِ فلسفیِ* پیشروی افکار نقش اول رو دوست داشتم. اصلاً همه چیزش رو دوست داشتم. و بازیگری عالی Bill Murray.

سوژه ی بسیار قوی که شخصی با صدای زنگ رادیو بیدار میشه و میبینه هنوز دیروزه، و در واقع توی یک روز، اون هم با مناسبتی خاص، گیر افتاده.

اگر ندیدید، حتماً توصیه میکنم ببینید...

+ چه فیلمهای طنز ایرانی که از این سوژه تقلید نکردن. یادمه یه نسخه ویژه ی عید فطر ساخته بودن با بازی امیرجعفری (فیلم آخرین روز ماه)... (طبق معمول تقلیدها ضعیفن و فقط اینکه اشاره میکنن به یک ماجرای دیگه، جالبه.) و همینطور دو قسمت 94 و 95 از مجموعه ی چهارخونه رو هم به همین شکل ساخته بودن (حتی توی پیشنهادِ خنده دارِ شکستن یک مداد!... که حیف اون موقع که من چهارخونه رو میدیدم، هنوز این فیلم رو ندیده بودم، که بتونم حسابی به این تقلید صریح بخندم :)...)

(سریال چهارخونه- قسمت 94 و 95 - روز از نو)


(فیلم آخرین روز ماه)

* [حاوی اسپویل:] آدم وقتی بی نهایت زمان داشته باشه و هیچ عواقبی؛ اول خطا میکنه و شکستن ترسها رو تجربه میکنه، بعد قدرت طلبی رو امتحان میکنه و همه ی عرصه های سوء استفاده رو در می نورده و غرق در لذت میشه، بعد گرفتار اندوه میشه و دوست داره همه چیز تموم بشه،... و از لحظه ای که این زمانِ بی نهایت، به اجبار بیشتر تمدید بشه، تازه داستان شروع میشه! ... خیلی جالبه. آدم اولش از دانش و بینش فسرده کننده ش به شاعری می افته. به ادعای خدایی!... و بعد کم کم جزئیات توجهش رو جلب میکنن... به معنای مرگ فکر میکنه... به تلاش برای ابدی کردنِ اونهایی که دوستشون داره... بعد ارزش یک شب رو میفهمه... و بعد میره به قله های در نوردیده نشده... بدست آوردنِ حقیقیِ قلوب... و بعد حتی از منافع شخصی بالاتر میره... کشف و بروز استعدادها و توانمندی هاش و لذت بردن از اونچه در درونش داره... و بعد خیرخواهی برای مردم... برای همه ی آدمها حتی اونهایی که هرگز، تشکر نمیکنن...
خیلی عجیبه. خیلی خیلی عجیبه...
آیا ما اینقدر وقت داریم؟... چطور میتونیم این سدها رو بشکنیم؟... شاید هم در زندگی خودمون همین اتفاق هم بیفته، فقط نه با گیر کردن در یک روز خاص... بلکه گیر کردن در همین زندگیمون که بی شباهت به تکرار یک روز خاص نیست!....
نمیدونم.

تماشای این فیلم، یجور مرهمه برای حرفهای نگفته م... تماشای چهره ی خسته و ناامید فیل، و نگاه مستاصلش به دور و بر،.. در روزی که همه شادن. و اینکه مجبوره ازش گزارش هم تهیه کنه. ... منو یاد همه ی لحظه هایی مشابهی میندازه که لمس کردم،.. و آرومم میکنه...

Edited By Me - Based On Erfan - Retrieved from Zehne Ziba
Powered by Bayan