Nature

- کارگردان: Jordan Peele

ژانر ترسناک ، معناگرا

فیلم جالبی بود. در نوع خودش ویژگی های منحصر به فرد رو هم داشت. دیدنش واقعاً چیزی رو به شما اضافه میکنه. درباره اش از خیلی جهات میشه حرف زد.

ماجرا از یک دختر سفید پوست و نامزد سیاه پوستش شروع میشه که میخوان برن برای اولین بار با خانواده ی دختر، دیدار رسمی داشته باشن. پسر از این نگرانه که مبادا خانواده دختر نژادپرست باشن و دختر از این بابت خیال پسر رو راحت میکنه. اما وقتی وارد اون عمارت بزرگ اربابی میشن، اتفاقات عجیبی می افته و پسر متوجه میشه نژادپرست هیچی، اینها اصلاً حالت عادی ندارن!...

- کارگردان: James Mangold

به عمرم فکر نمیکردم همچین فیلمی رو ببینم چون اصلاً از این سبک فیلمهای مربوط به رانندگی و مسابقات و... خوشم نمیاد! بقیه داشتن میدیدن و بنابراین من هم میشنیدم ولی اینطور شد که اعتراف میکنم واقعاً فیلم زیبایی بود و بعد از چند دقیقه جذبم کرد.

ماجرای شرکت خودروسازی فورد و رقابتش با فِراری ـه. چیزهایی که برای من جالب بود نحوه ی مدیریت معنوی یک صنعت، و همینطور سیر راننده ی فورد (نقش اول فیلم) توی فضای عشق خودش که رانندگی باشه. یه آدم مشتیِ جنوب شهری که یه شرکت بزرگ، نیازمندِ دست فرمونشه تا بتونه رکورد بهتر رو ثبت کنه. دست فرمونش رو میخوان اما قیافه و ژست فقیرانه اش رو نه! تضاد همیشگی دنیای ما و استعدادهای بزرگ و روح های بزرگ که پشت درهای بسته ی ظاهربینهای متکبر از خود راضی گمنام می مونن... و جالبیش عشقیه که این آدم توی عالم خودش داره و اصلاً توی این باغ ها نیست!...

فیلم رو با خانواده ببینید و لذت ببرید...

- کارگردان: Robert Schwentke

ژانر هیجانی

این فیلم رو بارها تلویزیون پخش کرده. در نوع خودش بسیار خوش ساخت و سرگرم کننده و پر مفهومه. اگر ندیدید، ببینید.

ماجرای یک خانم طراح هواپیماست که همسرش فوت کرده و میخواد بهمراه دختر 6 سالشه اش با هواپیما سفر کنه تا همسرش رو دفن کنه. ولی دخترش توی هواپیما ناپدید میشه...

- کارگردان: Jim Sheridan

ژانر  معناگرا - ترسناک - معمایی - روان شناسی

این فیلم رو همین اخیر دیدم. فیلم زیبائیه و الهام دهنده است. از چند عنصر ترس، مفاهیم روانشناسی، عشق، و حتی در یکی دو نقطه تلاقیِ عالم واقعیت با عالم ماورا بهره میبره و در عین حال زبانی بسیار ساده داره. دیدنش خیلی خوبه.

زبانش رو از یکسری جهات با تمام وجود میفهمم... و تک به تک جزئیاتش برام نماده.

+ عاشق روز برفی ای هستم که باهاش شروع میشه...

- کارگردان: Scott Derrickson

ژانر رئالیسم جادویی (اضافه شدن یک مقدار جادو (+ مهارتهای ذهن، در این مورد) به زندگی واقعی)

و از جمله آثاری که بهش ارجاع میشه.

ماجرای یک جراح ثروتمند و مشهور مغز و اعصابه که خیلی زبردسته و به مهارت دستهاش هم بسیار مغروره (کی بهتر از بندیکت کامبربچ برای بازی کردن نقش نوابغ مغرور؟!) این جراح تصادف میکنه و دستهاش فلج میشه و آرزو میکنه کاش خودش میتونست دستهاش رو عمل کنه...

بعد از اینکه میبینید چطور ثروت و مهارت و سلامتی و غرور همه شکسته میشن، مثل خیلی از غربی های به بن بست رسیده با رجوع به شرق به دنبال آخرین امیدهاش برای شفا میگرده و ... بعد از یک عمر سر و کار داشتن با "مغز" میفهمه که "ذهن" چیزی بیش از مغزه!...

همه ی اینها رو گفتم ولی هنوز اسپویل نشده چون باید ببینیدش و از دیدنش در یک کلمه "لذت ببرید"!

+ درباره ی "زمان" بحثی که مطرح میشه جالبه و از اون دست تئوری هائیه که طرفداران فیزیک نیاز دارن تا تو ذهنشون آرشیو کنن. آرشیوی از تلاشهای یک یا تعدادی انسان برای مطرح کردن تئوری هاشون!... این تلاش ها رو که میذاری کنار هم، ارزش فیلم هایی که تئوری های بهتری رو مطرح میکنن، بیشتر لمس میکنی... (که بعداً معرفی میکنم).