- کارگردان: Robert Zemeckis
معناگرا
یک مرد که بازمانده ی یک سانحه ی کشتیه، و تنها توی یک جزیره گیر افتاده.
از نظر تجربه ی تنهایی محض انسانی با طبیعت، شبیه به فیلمهای 127 ساعت و جنگل می مونه.
این فیلم رو هم یک روز ابری، از تلویزیون تماشا کردم.
لحظه های ناب و حرفهای خوبی برای گفتن داره...
+ "ویلسون" که اون موقع من "نیلسون" شنیدمش و نیلسون هم توی ذهنم باقی مونده، یکی از نقاط اوجشه. یادمه همون وقتها، یک مطلب هم نوشته بودم به همین نام...
++ یه دیالوگ (مونولوگ) خوب داره این فیلم. وقتی که مرد سعی میکنه توی جزیره زنده بمونه و چند روز طول میکشه تا فقط آتش روشن کردن رو یاد بگیره، با خودش میگه: «این همه درس خوندیم اما.. چیزهایی که واقعاً باید یاد میگرفتیم رو توی مدرسه بهمون یاد ندادن!...»
+++ نمیدونستم برای «یک فرد که کشتی اش شکسته و در جایی تنها و مطرود باقی مونده»، یک کلمه و اصطلاح خاص وجود داره!
خیلی جالبه چنین موقعیت استثنائی و خاصی، برای خودش کلمه ای داشته باشه!
یاد این شعر افتادم: "کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز / باشد که بازبینیم دیدار آشنا را..."