Nature

...Nature is full of powerful concoctions


دولت آسور (یا آشور) و پایان عیلام

تاریخ آسور سه عهد دارد. عهد اول و دوم از آنجا که تماسی با تاریخ عیلام ندارد، از آن میگذریم و به عهد سوم، "آسور جدید" میپردازیم که از 745 سال قبل از میلاد تا 606 سال قبل از میلاد است.



دولت آسور، دولتی بسیار قوی گردید. آنها از هر طرف دولتی را مغلوب کرده و مطیع خود ساختند. از غرب و جنوب غربی هیتها را معدوم کرده و فینیقیه و فلسطین را مطیع خود ساختند، به مصر دست اندازی کردند، از شرق و جنوب شرق دست نشانده های خود را به کویر بزرگ ایران و کوه دماوند نشاندند که در آن زمان محل استقرار مادی ها و پارسی ها بود. (که در آینده به این قسمت می پردازیم).

اونطور که من از مطالعه ی کتاب فهمیدم، گویی بابِل که آسوری ها ابتدا از آن جدا شده و مستقل شده بودند همچنان بعنوان یک حکومت جداگانه باقی بود اما آسوری ها آن را هم مطیع خود کردند و دستنشانده های خود را در آنجا میگماردند. با این حال، بابِلی ها هر وقت میتوانستند سعی میکردند ساز مخالف بزنند و یاغی شوند. پس به نوعی بابِل "نیمه مستقل" بوده است.



از سویی، آسور و عیلام در ابتدا همسایه نبودند و مردمان کوهستانی در میان آنها میزیستند. که آسوری ها با حملاتی آنها را هم بصورت نیمه مستقل مطیع خود کردند و بهمین دلیل عیلام، خطر بزرگی از جانب دولت آسور که هر روز قوی تر میشد احساس میکرد. از این رو گاهی دست اتحاد موقتی به بابِل میداد تا با هم بتوانند از حملات آسور در امان بمانند. (این قسمتها رو که میخونم نمیدونم چرا یاد سریال جومونگ می افتم! :))


آسوری ها با عیلامی ها جنگهای بسیاری کردند. در بسیاری از این جنگها، از هر لحاظ (نفرات، تجهیزات، سواره نظام، کیفیت سلاح ها و...) بر عیلامی ها برتری داشتند اما عیلامی ها هم مقاومت بسیاری میکردند و این درگیری ها هنوز نتیجه ای دربر نداشت.



من به ترتیب سعی میکنم وقایع عیلام و آسور رو کنار هم و مرتب بنویسم تا معلوم بشه که چه اتفاقاتی به موازات، یا همزمان با هم افتاد:


در آسور:
سارگن دوم(SARGON II): آغاز سلسله ی جدید آسور.
عیلام به بابِل درخواست اتحاد داده بود. سارگن دوم پیش از اینکه ان اتحاد رخ دهد، به عیلام حمله کرد و علی رغم برتری نظامی، نتیجه ای بدست نیاورد. این جنگ به «جنگ دوری لو» معروف است.


در عیلام:

کالّودش (KALLUDUSCH): در اختلافات داخلی، او را محاصره کرده و کشتند.


...........................

در آسور:
سینّا خریب (SINNACHERIB): با سوء استفاده از کشته شدنِ کالودش، به شوش حمله کرد و 34 قلعه را خالی و تخریب کرد و اهالی را به اسارت به آسور برد.


در عیلام:
کودور ناخونتی (KUDUR_NAKHUNDI): عیلامی ها بعد از کالودش، او را پادشاه کردند. اما او در کوهستان ماند و برای جلوگیری از آسورها کاری نکرد. در حدی که آسور سعی کرد به آنها حمله کند و بخاطر برف کوهستان مجبور به عقب نشینی شد. مردم عیلام (که خطر از بیخ گوششون رد شده بود، و) پادشاهشان را اینطور بی کفایت دیدند، او را کشتند و شخص دیگری را پادشاه کردند.


...........................

در عیلام:
اوم مان مینانو (UMMAN_MINANU): که شخصیتی نامی بود را به تخت نشاندند. او آنچنان سر و سامانی به قشون عیلام داد و بحدی قوی شد که این بار، بابِل پیشنهاد اتحاد داده و حتی از خزائن الهه هایش، به او داد.


 آسور:

_ آسور با عیلام وارد جنگ شد.


جنگ خونینی بین عیلام و آسور درگرفت. سردار عیلامی ها کشته شد با این حال عیلامی ها مقاومت کردند و جنگ بی نتیجه ماند.

...........................


در آسور:
آسور حیدّون (ASSURHIDDIN): در این زمان، آسور به اعلی درجه ی قدرت رسید و بغیر از عیلام، در آسیای غربی دولتی نمانده بود که تابع آسور نباشد. آسور حیدّون مشغول به جاهای دیگر بود...

در عیلام:

خومبان خالداش دوم (KHUMBAN_KHALDASH II): دید که سر آسور به جاهای دیگر گرم است، پس حمله کرد به بابِل و تا شهر سیپ پار پیش رفت و با غنائمی به شوش بازگشت و بعد از چند روز درگذشت.


...........................

در آسور:
در ابتدا مشغول به امور مصر بود. در این زمان، عیلامی ها باز از فرصت استفاده کرده و به بابِل حمله کردند و غنائمی بردند...

در عیلام:
اورتاکو (URTAKU): برادرِ شاه سابق بعد از درگذشت او به تخت نشست. او در این زمان روابطی با آسور برقرار کرد. گویی آسور کمکی به عیلام کرده بود و عیلام هم مجسمه ی الهه ی سیپ پار را به بابِل (که دست نشانده ی آسور بود) برگرداند.


...........................

در عیلام:
تِ اوم مان (TEUMMAN): برادر دیگر شاه سابق به تخت نشست. این پادشاهی برای عیلام بسیار شوم بود. او سعی کرد برادرزاده هایش را بکشد طوری که 60 شاهزاده از عیلام به آسور فرار کردند و البته دربار آسور به آنها پناه داد!
عیلام، از آسور، شاهزاده های فراری را پس خواست.

در آسور:
_ آسور بانی پال، شاهزاده های فراری را با آغوش باز پذیرفت تا از آنها برای مقاصد سیاسی اش استفاده کند. در واقع آسوربانی پال با زیرکی بر اختلافات داخلی عیلام دامن میزد تا آنها را از این لحاظ شکننده کند.
آسور، به درخواست عیلام برای پس فرستادن شاهزادگان فراری، جواب رد داد.

و جنگ درگرفت. این جنگ را «جنگ توللیز» نامیدند.

...........................

 آسور:
_ قشون آسور، خود را بزودی به عیلام رساند.

 عیلام:
_ اما قشون عیلام آماده نبود. عیلام تا شوش عقب نشینی کرد تا قشون حاضر شود. همچنین برای وقت کشی، سرداری را برای مذاکره با آسور فرستاد. آسوری ها البته مقصود او را فهمیدند، و فرستاده را کشتند.
پادشاه عیلام که شخصاً جنگ میکرد زخمی شد و موقع خروج گرفتار شد. آسوری ها سرش را بریدند و به نینوا (پایتخت آسور) بردند.

در نهایت، آسوری ها قشون عیلامی را در کنار کارون شکست داده و آنها را به آب ریختند!

طرفداران شاهزاده های فراری در عیلام، و مردم آسور، این پیروزی را جشن گرفتند.

...........................

در عیلام:
خوم بان ایگاش (KHUMBAN_IGASCH): دستنشانده ی آسور به تخت نشست.

در آسور:
_ آسوری ها پسر بزرگترِ اورتاکو (خوم بان ایگاش) را بعنوان دست نشانده در عیلام پادشاه کردند، از آنها باج گرفته و به نینوا بازگشتند.
آسور بانی پال، همچنین از عیلام خواست تا مجسمه ی «نِه نِه» الهه ی اِرِخ را به آسور بفرستد.
در این زمان اتفاق دیگری هم افتاد. آسور با یاغیِ گریِ بابِل مواجه شد!

.............................


در بابِل:

برادرِ آسور بانی پال که در بابل به تخت نشسته بود، بعد از جنگ توللیز، در برابر پادشاه آسور، یاغی شد.

او از سویی، وجوهی از خزائن الهه های بابِل را به عیلام پیشنهاد کرد.


در عیلام:

_ پادشاه دست نشانده ی عیلام ابتدا در جریان اختلافات آسور و بابل، بی طرف ماند. اما با این اتفاقات در موقعیت فشار قرار گرفته بود. از طرفی بابِل به او پیشنهاد همکاری و ثروت کرده بود و از سویی آسور از او مجسمه ی نه نه که قرنها مردم او را میپرستیدند را میخواست و تحویل دادن یا ندادن آن مجسمه در هر صورت برابر با مرگ او بود!

از این رو درخواست آسور را رد، و با پیشنهاد بابِل موافقت کرده با آن متحد میشود.


در آسور:

_ آسور تمام تلاشش را برای دامن زدن به اختلافات داخلیِ عیلام انجام داد تا حدی که....


...........................


در عیلام:

تام ماری تو (TAMMARITU): برادر پادشاه، با کشتن برادرش به تخت نشست.

هرچند، او هم از دست نشانده ی خودش رکب خورد. "ایندَبُغاش"، دست نشانده ی او، بر او طغیان میکند. تام ماری تو شکست خورده و به خلیج فارس فرار میکند ولی دست آخر گیر افتاده و به نینوا به اسارت برده میشود.


در آسور:

_ آسوربانی پال، فعلاً با تام ماری تو بخوبی رفتار میکند تا بعداً از او هم استفاده کند.


...........................


در عیلام:

ایندبغاش (INDA_BUGASCH): به تخت مینشیند.

او با اینکه عیلام با بابل متحد شده بود، به بابِل در درگیری با آسور کمکی نکرد و سفیرانی را به آسور فرستاد.

بزرگان عیلام، او را کشتند و فرد دیگری را پادشاه کردند.


در آسور:

_ پادشاه آسور، ابتدا شورش های بابل را کاملاً بر سر جایش نشاند و بابل سقوط کرد.

 حالا نوبت به عیلام بود. پادشاه آسور که خواهان از میان برداشتن این رقیب و دشمن همیشگی بود، به دنبال بهانه ای برای جنگ میگشت. او برای فراهم کردن این بهانه، با سفرای عیلام بخوبی رفتار نکرد و کلدانی های فراری از بابل به عیلام را، از عیلام پس خواست! (اینجاش دیگه واقعاً جومونگه!! :/)


...........................


در عیلام:

خوم بان کالداش (KHUMBAN_KALDASCH): بجای ایندبغاش شاه شد. او هم درخواست کلدانی های فراری و مجسمه ی "نه نه" را که دوباره از سمت آسور مطرح شده بود رد کرد. او در جریان این درگیری ها فرار کرد.


در آسور:

_ پادشاه آسور از شرایط ناپایدار عیلام استفاده کرده و "تام ماری تو" را که به او پناهنده شده بود، به عیلام فرستاد تا دوباره بر تخت بنشیند!


...........................


در عیلام:

تام ماری تو (مجدداً): همینکه به تخت نشست، شروع به اقداماتی علیه آسور کرد. که این مطلب قبل از اجرا فاش شد و او را گرفته و حبس کردند.


در آسور:

_ تمام بهانه ها برای جنگ فراهم شد و آسوری ها به شوش آمده و تمامی تمدن عیلام را با خاک یکسان کردند!....


تخریب کامل عیلام.


***


تخریب عیلام:



- خزائن پادشاهان عیلام که از غنائم جنگهای سابق آنها پر بود، به دست آسوری ها افتاد.

- طلا و نقره ای که بابل در موقع اتحاد به عیلام داده بود با مجسمه ها و اشیاء نفیس معابد عیلامی و آنچه در خانه ها از ثروت و اشیاء قدیمی بود، به نینوا منتقل گردید.

- آسوری ها به کشتار و غارت اکتفا نکرده، استخوان های پادشاهان عیلام و اشخاص نامی را بیرون آورده، به نینوا فرستادند!

- مجسمه ی «نِه نِه» الهه ی ارخ را که 1635 سال در عیلام بود، پادشاه آسور به دست آورده و برای شهر ارخ پس فرستاد.

- آسوری ها پس از کشتار و غارت کردن شهرها، و حمل آنچه در این شهرها از ثروت عیلامی یافتند، اسرای زیادی از شهر شوش و شهرهای دیگر، به آسور بردند.

- "خوم بان کالداش" که فرار کرده بود گیر افتاد و آسور بانی پال، او و "تام ماری تو" آخرین پادشاه عیلام را به عرّابه ی خود بست و آنها عرّابه ی سلطنتی را تا معبد آسور و "ایش تار" الهه ی آسوری ها کشیدند!


بخشی از ترجمه ی کتیبه ی آسوربانی پال:

"خاک شهر شوشان و شهر ماداکتو و شهرهای دیگر را تماماً به آسور کشیدم و در مدّت یک ماه و یک روز کشور عیلام را به تمام عرض آن جاروب کردم. من این مملکت را از عبور حشم و گوسفند و نیز از نغمات موسیقی بی نصیب نمودم و به درّندگان و مارها و جانوران کویر و غزال اجازه دادم که آن را فروگیرند!"


این تخریب به حدی عمیق و ریشه ای بود که بسیاری از تاریخ دانان معروف جهان، تا مدّتها از وجود تمدّن عیلام ناآگاه بودند!


***


در کل:

عیلامی ها ملوک الطّوایفی بودند و از نظر ساختار سیاسی خیلی ارتقاء نیافتند، بخصوص مردمان کوهستانی که همیشه مستقل یا نیمه مستقل بودند.

با این حال، حکومتشان پایدار بود و علت نابودی آنها اختلافات داخلیشان گردید.



تاریخ عیلام را از این جهت بررسی کردیم که از پیش از اینکه آریانهای ایرانی به فلات ایران بیایند، این مردمان در آن ساکن بودند.

در ادامه، به ورود آریایی ها می پردازیم.




در انتخاب تصویر برای مطلب، دلم میخواست تصاویر بیشتری از آثار بجای مونده از دوره ی عیلامی ها بذارم. بعلاوه ی کنده کاری های دیگه ای از امپراطوری بزرگ آسور (یا همون آشور) که پیشنهاد میکنم خودتون اسمش رو به فارسی یا انگلیسی (Assur) سرچ کنید و ببینید.
هم زیاد بودن، که خب خودتون میتونین ببینین...
و هم اینکه حکاکی ها بعضاً بحدی خشن و زننده بودن که نشون دهنده ی خشونت بی حد و اندازه ی آسوربانی پال بوده... جنگ بین آسور و عیلام که منجر به نابودی عیلام شده رو بنحوی اولین نسل کشی تاریخ یا جنگ جهانی باستانی هم تعبیر کرده ان! حالا دیگه درست، غلط نمیدونم :)
در بعضی منابع هم اختراعات و ابداعاتی که برای اولین بار در جهان، آشوری ها و عیلامی ها انجام داده بودن رو نوشته اند که بسیار جالب توجهه.



Edited By Me - Based On Erfan - Retrieved from Zehne Ziba
Powered by Bayan